نام تو را بردم زمستانم بهاری شد
در خشکسالی دلم صد چشمه جاری شد
بعد از زمانی که گدایی تو را کردم
دار و ندار من عجب دار و نداری شد
گفتند جای توست دل را شست و شو کردم
پس می شود از خادمان افتخاری شد
می خواستند از هر طرف تو جلوه گر باشی
این گونه شد دور حرم آیینه کاری شد
گاهی اسیری لذت آهو شدن دارد
بیچاره آن که از نگاه تو فراری شد
گرد ضریحت با من و گرد دلم با تو
بی تو دوباره این دلم گرد و غباری شد
من سائل بی چیز اطراف حرم هستم
من سال های سال دنبال کرم هستم
پرنده ی مهاجر...
ادامه مطلبما را در سایت پرنده ی مهاجر دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : bparandeh-mohajerf بازدید : 37 تاريخ : دوشنبه 8 آذر 1395 ساعت: 22:49